سرمایه انسانی (Human Capital)
مفهوم:
والد:
بعد:
فرزند:
سرمایه انسانی شامل افزایش سرمایهگذاری در آموزش و پرورش افراد است. می توان قابلیتهای فرد را از طریق آموزش و پرورش ارتقا داد و این امر موجب ایجاد تغییر موثر در عملکرد مشاغل می شود. مارشال (1998) معتقد است که سرمایه انسانی به معنای سرمایه گذاری در آموزش و پرورش است که می تواند توسط افراد یا گروهی از نیروهای کاری هر موسسه یا سازمان انجام شود. یک تفاوت بنیادین بین انسانها و دیگر موجودات، انتقال گسترده و حفظ دانش در بین آنهاست. این انتقال و حفظ همان چیزی است که منجر به رشد اقتصادی مدرن شده است. ولی اگر موسساتی به نام مدارس نبودند، انتقال نمی توانست گسترده باشد و نمی توانست به توده مردم برسد. سرمایه انسانی به شکل تحصیلات تجسمیافته در نیروی کار در طی زمان افزایش یافته و با تغییر تقاضا برای مهارت در اقتصاد، محتوای آن بسیار تغییر کرده است. افزایش سالهای تحصیل از قرن نوزدهم تا سه دهه گذشته که سرعت آن کاهش یافت، نسبتاً مداوم بود.
در یک تعریف کلی و کلاسیک، سرمایه انسانی مهارتهای کسب شده توسط نیروی کار است که به عنوان یک منبع یا دارایی به شمار میآید. سرمایه انسانی دربردارنده این مفهوم است که می توان سرمایه گذاریهایی روی انسانها (نظیر آموزش، پرورش و سلامت) انجام داد که بهرهوری افراد را افزایش میدهد. همچنین، سرمایه انسانی نتیجه سرمایه گذاری در آموزش، پرورش، مهارتها، بهداشت و دیگر ارزشهایی است که نمیتوان آنها را از فرد جدا کرد.
سرمایه انسانی در کنار سرمایه فیزیکی، سرمایه مالی و سرمایه اجتماعی از مهم ترین اشکال سرمایه در یک اقتصاد به شمار می آید که در بسیاری از مدل های اقتصاد کلان به خصوص در مدل های رشد درون زا از عوامل مهم ایجاد رشد و توسعه اقتصادی یک کشور است. سرمایه انسانی که از نهاده های مهم تولید در اقتصاد است از دو منظر خرد و کلان مورد بررسی قرار می گیرد. در رویکرد اقتصاد خرد، سرمایه انسانی چیزی است که به عنوان مجموعهای از دانشهای مادرزادی یا ذاتی و اکتسابی نگریسته میشود که میتواند در قالب مهارتها، استعدادها و ابداعات تبلور یابد. در رویکرد اقتصاد کلان، سازمان یا مدیریت، دانش را به عنوان یکی از منابع خود مغتنم می شمارد و تلاش می کند آن را سازماندهی کرده و به شکلی کارا از این توانایی ها و قابلیت ها محافظت کند. نحوه تولید و انتقال و تلفیق دانش در سازمان بر قابلیت سازمان برای رقابت در بازار و کسب نتایج مثبت حاصل از بکارگیری آن اثر دارد. توسعه سرمایه انسانی از ظرفیت و قابلیت خلق ارزش دانشی لازم در سازمان برخوردار است.
محتویات
مفهوم سرمایه انسانی
سرمایه انسانی در فرهنگ واژگان آکسفورد چنین تعریف شده است: «مهارتهای کسب شده توسط نیروی کار که به عنوان یک منبع یا دارایی به شمار میآید». سرمایه انسانی دربردارنده این مفهوم است که می توان سرمایه گذاریهایی روی انسانها (نظیر آموزش، پرورش و سلامت) انجام داد که بهرهوری افراد را افزایش میدهد. طرح مفهوم سرمایه انسانی دست کم به آدام اسمیت بازمیگردد. او در چهارمین تعریف خود از سرمایه مینویسد: «به دست آوردن ... استعدادها در طول... آموزش، مطالعه یا کارآموزی که هزینهای واقعی به همراه دارد و سرمایه یک شخص به شمار می رود. این استعدادها بخشی از دارایی او و نیز دارایی جامعه است» (اسمیت، ۱۷۷۶).
طبق دیدگاه شولتز (۱۹۷۹) سرمایه انسانی شامل افزایش سرمایهگذاری در آموزش و پرورش افراد است. می توان قابلیتهای فرد را از طریق آموزش و پرورش ارتقا داد و این امر موجب ایجاد تغییر موثر در عملکرد مشاغل می شود. مارشال (1998) معتقد است که سرمایه انسانی به معنای سرمایه گذاری در آموزش و پرورش است که می تواند توسط افراد یا گروهی از نیروهای کاری هر موسسه یا سازمان انجام شود. بکر (1993) سرمایه انسانی را چنین تعریف کرده است: «سرمایه گذاری در آموزش، پرورش، مهارتها، بهداشت و دیگر ارزشهایی که نمیتوان آنها را از فرد جدا کرد».
رویکردها به سرمایه انسانی
در نظریه اقتصاد، دو رویکرد اصلی به سرمایه انسانی وجود دارد که عبارتند از: ۱- رویکردهای اقتصاد خرد ۲- رویکردهای اقتصاد کلان
رویکردهای اقتصاد خرد
دیدگاه اقتصاد کسبوکار: سرمایه انسانی به عنوان عاملی برای تولید در نظر گرفته می شود.
دیدگاه مدیریتی: این رویکرد سرمایه انسانی را یک دارایی نامشهود در شرکت تلقی می کند که بخشی از سرمایه فکری و ارزش بازاری شرکت را تشکیل میدهد.
دیدگاه منابع محور: کوبک (۲۰۰۷) معتقد است که منابع کسبوکار عبارتند از: مواد (ماشینآلات، تجهیزات و انرژی)، منابع مالی، اطلاعات و نیروی انسانی. طبق دیدگاه او، منابع انسانی از اهمیت تعیینکنندهای در مدیریت کسبوکار، اقتصاد و حرفه فردی برخوردار است.
دیدگاه سرمایه فکری: سرمایه فکری از مجموع سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری حاصل میشود که تجربه، فناوری سازمانی، روابط با مشتری و مهارتهای حرفهای را در بر میگیرد (کوچارکیکوا، ۲۰۱۱). سرمایه انسانی ترکیبی از دانش، مهارت، نوآوری و توانایی سازمان برای ایفای وظایف پیش رو است. بنابراین سرمایه انسانی قابلیت تملک به وسیله سازمان را ندارد. سرمایه ساختاری شامل سختافزار، نرمافزار، پایگاههای دادهای، ساختار سازمانی، حق ثبت اختراع، علائم تجاری و هر چیز دیگری است که بهرهوری کارکنان را تقویت میکند.
دیدگاه مدیریت دانش: پیوند سرمایه انسانی با مدیریت دانش در این واقعیت نهفته است که سرمایه انسانی چیزی است که به عنوان مجموعهای از دانشهای مادرزادی یا ذاتی و اکتسابی نگریسته میشود که میتواند در قالب مهارتها، استعدادها و ابداعات تبلور یابد.
رویکردهای اقتصاد کلان
رویکرد دانش محور به سرمایه انسانی: سازمان یا مدیریت، دانش را به عنوان یکی از منابع خود مغتنم می شمارد و تلاش می کند آن را سازماندهی کرده و به شکلی کارا از این توانایی ها و قابلیت ها محافظت کند. نحوه تولید و انتقال و تلفیق دانش در سازمان بر قابلیت سازمان برای رقابت در بازار و کسب نتایج مثبت حاصل از بکارگیری آن اثر دارد. توسعه سرمایه انسانی از ظرفیت و قابلیت خلق ارزش دانشی لازم در سازمان برخوردار است.
رویکرد دیوانسالارانه به سرمایه انسانی: دیوانسالاری (بروکراسی) یک سیستم ساختاری است که ظرفیت هماهنگسازی فعالیتهای انسانها را دارد. گرچه اغلب از دیوانسالاری به عنوان یک تشریفات دولتی یاد میشود، ولی برای افرادی که از آن پیروی میکنند توانایی هماهنگی دانش خبرگی، تجربه، مهارتها و تعهد به انتشار سرمایه انسانی را دارد.
سرمایه انسانی و رشد اقتصادی
سرمایه انسانی و عملکرد اقتصادی در بلندمدت؛ گریز از مالتوس
در قرن نوزدهم بسیاری از مناطق اروپا و دیگر مناطق جهان وارد عصر نوین رشد اقتصادی شده و از دام مالتوسی فرار کرده بودند (طبق نظریه دام مالتوسی، چون رشد جمعیت از رشد کشاورزی بیشتر است، باید مرحله ای وجود داشته باشد که در آن تأمین غذا برای تغذیه مردم ناکافی است). چگونگی این تغییر رژیم یکی از مهمترین موضوعات تاریخ اقتصادی است. پاسخ این چالش بیشتر مربوط به تغییر فناورانه و تحول در باروری است. زیربنای هر دو این تحولات مفهوم سرمایه انسانی است. بدون دانش تجسم یافته در افراد، هیچ تغییر فناورانهای ایجاد نمیشود. بدون افزایش ارزش هر کودک، والدین کمیت را بیش از کیفیت انتخاب میکنند. در مدلهای رشد درون زا، جمعیت بیشتر و متراکمتر به دلیل امکان خلق دانش، تغییرات فناورانه را افزایش میدهد. فناوری مهارت را تکمیل میکند و بازده سرمایهگذاری در آموزش را افزایش میدهد. آموزش، به نوبه خود ، تغییرات فنی بیشتری ایجاد می کند. سرانجام خانواده ها ترغیب میشوند تا به جای آن که تعداد بیشتری فرزند با تحصیلات پایینتر داشته باشند، تعداد کمتری فرزند با تحصیلات بالاتر داشته باشند و در نهایت میتوان انتقال مهم جمعیتی را آغاز کرد.
سرمایه انسانی، نهادها و رشد اقتصادی
توانایی ملتها برای تقویت انباشت سرمایه انسانی به وجود نهادهای توانمند بستگی دارد. یک مجموعه از این نهادهای توانمند، مقررات قانونی و فرا قانونی است که حقوق مالکیت انسان را تعریف میکند. مجموعه دیگر شامل گروهی از نهادهایی مانند حق رأی دهی، شکل دولت (تشریفات قانونی، حاکمیت قانون) و مذهب است. سرمایهگذاری بهینه در سرمایه انسانی به عوامل مختلفی از قبیل درجه عملکرد مطلوب بازارهای سرمایه، سطح اطمینان در اقتصاد و سیاست بستگی دارد. وقتی توازن در قدرت سیاسی نباشد ممکن است انباشت سرمایه انسانی از بهینگی خارج شود، زیرا گروهها نمیتوانند تعهدات بلندمدت و معتبری نسبت به نخبگان داشته باشند. حتی اگر همه از وضعیت بهتری برخوردار باشند، ممکن است هر کس در یک تعادل بد گیر کرده باشد.
تولید سرمایه انسانی: آموزش و پرورش
یک تفاوت بنیادین بین انسانها و دیگر موجودات، انتقال گسترده و حفظ دانش در بین انسانها است. این انتقال و حفظ همان چیزی است که منجر به رشد اقتصادی مدرن شده است؛ ولی اگر موسساتی به نام مدارس نبودند، انتقال نمی توانست گسترده باشد و نمی توانست به توده مردم برسد.
دانش بدون سیستم رسمی و گسترده مدرسهای هم منتقل شده و میشود. سقراط به افلاطون تعلیم داد؛ افلاطون به ارسطو تعلیم داد؛ مربیان خصوصی آثار کلاسیک کنفوسیوس را به صدها هزار چینی از سونگ تا چینگ آموزش دادند تا آنها بتوانند در "سیستم آزمون" شرکت کنند. كارآموزان توسط استادان خود مهارت می آموزند؛ والدین همیشه به فرزندان خود آموزش می دهند. ولی فقط با مدارسی که تعلیم در آنها با کودکان خردسال آغاز میشود، سیستم میتواند به تعداد زیادی از افراد عادی برسد.
سرمایه انسانی به شکل تحصیلات تجسمیافته در نیروی کار، افزایش یافته و با تغییر تقاضا برای مهارت در اقتصاد، محتوای آن بسیار تغییر کرده است. افزایش سالهای تحصیل از قرن نوزدهم تا سه دهه گذشته که سرعت آن کاهش یافت، نسبتاً مداوم بود. این افزایش به دنبال سه تغییر شکل پدیدار شد و اغلب جنبشی بنیادی با همکاری جوامع ، ایالتها و گاهی دولت فدرال بود. اجبار در ایالات متحده تأثیر کمی داشت ولی در دیگر کشورها که اغلب دولت ها وادار به ساخت و نگهداری مدارس هستند تأثیر بیشتری داشته است.
مزیت های آموزش که قبلاً بحث شد به گسترش سرمایه انسانی از نظر سالهای تحصیل کمک کرد ولی در دهه های اخیر، این ویژگیها، سرعت پیشرفت را به ویژه از نظر کیفیت آموزش کاهش داده است. آموزش با بودجه عمومی توسط مراکز کوچک و مستقل از نظر مالی، سالهای تحصیل را افزایش داده ولی همزمان تفاوتهای زیادی در اندوخته سرانه دانش آموزان ایجاد کرده است. یک سیستم آموزشی همگانی و بخشنده به گسترش آموزش به توده مردم کمک می کند اما چنین سیستمی اغلب حتی در سطح ایالتی نیز دارای استانداردهای پایینی برای ارتقا و فارغ التحصیلی است. بسیاری از این نقایص در حال حاضر توسط دولتها در حال ارزیابی مجدد است.
تولید سرمایه انسانی: سلامت
افزایش منابع افراد را قادر ساخته تا در سرمایه های انسانی سلامت خود سرمایه گذاری بیشتری کنند. اما علاوه بر این، توسعه سرمایه سلامت به افراد امکان می دهد که بهرهوری بیشتری داشته باشند. علت این امر عمدتا حاصل افزایش منابع برای پیشرفت در سرمایه انسانی سلامت است. همچنین یک پیشینه مهم تاریخی وجود دارد که در آن رابطه علی از پیشرفت در سلامت به سوی افزایش درآمد است.
پیشرفتهای سلامت در بخش عمده تاریخ نتیجه افزایش منابع و نه علت آن بوده است. منابع بیشتر به افراد اجازه میدهد تا کالری و پروتئین بیشتری دریافت کرده و مواد غذایی مغذیتری استفاده کنند. سرمایهگذاری برای بهبود تغذیه موجب ارتقای سرمایه انسانی سلامت میشود. ناگفته نماند در دورههای اخیر، بهبود سلامت به بهبود درآمد نیز منجر شده است. این امر به طور کلی از طریق بهبود سلامت برای افراد جوان حاصل میشود که موجب میگردد فرزندان آنها روزهای بیشتری در مدرسه حاضر شوند و بیشتر بیاموزند. ارتقای سلامتی همچنین به بزرگسالان اجازه می دهد روزها و سالهای بیشتری در طول زندگی خود کار کنند و نیز با شدت بیشتری فعالیت نمایند. جهت علیت در اینجا از یک بهبود برونزا در سرمایه انسانی سلامت به سمت درآمد است.
- سرمایه فیزیکی
- سرمایه مالی
- سرمایه اجتماعی
- Alika, I. J., & Aibieyi, S. (2014). Human capital: Definitions, approaches and management dynamics. Journal of Business Administration and Education, 5(1).
- Goldin, C. (2016). Human capital. In: Diebolt, C., Haupert, M. (Eds.). Handbook of Cliometrics. Springer-Verlag. Berlin. Heidelberg, pp. 55–86.
- Kucharčíková, A. (2011). Human capital–definitions and approaches. Human Resources Management & Ergonomics, 5(2), 60-70.