اوراق بازارپذیر (Marketable Securities)

مفهوم:

والد:

بعد:

فرزند:


لید

اوراق بهادار بازارپذیر، ابزارهای مالی نقدشونده‌ای هستند که می‌توانند به سرعت و با یک قیمت معقول به وجه نقد تبدیل شوند. بازارپذیری و نقدشوندگی مفاهیمی هستند که در موارد زیادی به جای یکدیگر به کار می‌روند؛ گرچه برخی معتقدند این دو از جهاتی باهم متفاوت‌اند. در یک تقسیم‌بندی کلی اوراق بهادار بازارپذیر به سه گروه اوراق بدهی، اوراق سرمایه و اوراق مشتقه (ادعای مشروط) طبقه‌بندی می‌شود. کسب منفعت از محل سرمایه‌گذاری پول مازاد، تأمین بخشی از هزینه استقراض و سودآوری از جمله دلایل نگهداری اوراق بهادار بازارپذیر به شمار می‌آیند. چهار مدل مشهور برای تحلیل هزینه-فایده سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار بازارپذیر عبارت‌اند از: مدل بیرمن-مک آدامز، مدل بامول، مدل برانک و مدل میلر و اور.

تعریف به حد

اوراق بهادار بازارپذیر، گواهی‌های حاکی از یک مال دارای ارزش هستند که امکان معامله آنها در بازار از طریق عرضه و تقاضا وجود دارد و می‌توان به‌ سرعت و با یک قیمت معقول آنها را به وجه نقد تبدیل کرد. در نتیجه اوراق بهادار بازارپذیر، علاوه بر ارزش دفتری، دارای ارزش بازاری نیز هستند.

وجوه افتراق یا شقوق مختلف

اوراق بازارپذیر به همراه وجه نقد دو شکل رایج دارایی نقدشونده به شمار می‌آیند که درجه نقدشوندگی آنها نسبت به وجه نقد تا حدی پایین‌تر است.

فهرست مطالب

تعریف[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ورقه بهادار، گواهی حاکی از یک مال دارای ارزش است و در یک چارچوب بسیار کلی ناظر بر گواهی‌ای است که به طور معمول معادل پول تملک بخش کوچکی از یک شرکت یا تعدادی از کالاها مبادله می‌شود. در برخی موارد خاص، اوراق بهادار امکان معامله ندارند. اوراق بهادار معامله نشده، ارزش دفتری خود را در کل دوره عمر خود حفظ می‌کند.

دادوستد یک ورقه بهادار به معنای ورود آن به فضای نیروهای بازار است. اوراق بهادار زمانی که در بازار مورد معامله قرار می‌گیرد، تقریباً به طور فوری دارای دو ارزش مستقل است. اولین ارزش، همان ارزش بازاری است که با تقاضا نوسان پیدا می‌کند و ارزش دوم، ارزش ذاتی یا ارزش دفتری است (در برخی موارد ارزش دفتری، در واقع مبلغ پرداختی است). اوراق غیرقابل خرید و فروش در بازار در معرض نیروهای عرضه و تقاضا قرار ندارد و در نتیجه ارزش آن تغییر نمی‌کند.

اوراق بهادار بازارپذیر، ابزارهای مالی نقدشونده‌ای هستند که می‌توانند به سرعت و با یک قیمت معقول به وجه نقد تبدیل شوند. نقدشوندگی اوراق بهادار قابل خرید و فروش در بازار از این واقعیت نشئت می‌گیرد که سررسیدها کمتر از یک سال بوده و نرخ‌هایی که در آن می‌توان خرید و فروش کرد، تاثیر ناچیزی بر قیمت‌ها خواهند گذاشت.

بازارپذیری و نقدشوندگی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بازارپذیری (قابلیت خرید و فروش) و نقدشوندگی دارایی‌ها مفاهیم مشابهی هستند و در بسیاری از مطالعات به جای یکدیگر استفاده می‌شوند. البته هیکس (۱۹۶۲) استدلال می‌کند که توانایی مطلق برای فروش یک دارایی به سرعت و بدون کاهش ارزش که از آن به عنوان «بازارپذیری» یاد می‌کند، به طور کامل با نقدشوندگی یکسان نیست. در حالی که بازارپذیری تنها به نتایج مورد انتظار فروش باز می‌گردد، نقدشوندگی به سطح اطمینان در خصوص نتایج نیز ارتباط پیدا می‌کند. بنابراین، با توجه به تعریف اولیه کینز،یک دارایی زمانی نقدشوندگی بیشتری نسبت به دارایی دیگر دارد که «با قطعیت بیشتر قابلیت نقد شدن هنگام فروش بدون کاهش ارزش داشته باشد». هیکس بر اصطلاح «قطعیت بیشتر» تاکید داشته است و این قطعیت یا کمبود آن در اینجا به ریسک نقدینگی اطلاق می‌شود و متفاوت از بازارپذیری است که تنها به انتظارات درباره نتیجه نقدشوندگی اشاره دارد.

طبقه‌بندی اوراق بهادار بازارپذیر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

«اصول حسابداری پذیرفته‌شده همگانی» ((GAAP و «استانداردهای بین‌المللی گزارشگری مالی» (IFRS) بنگاه‌ها را ملزم می‌کند تا اوراق بهادار بازارپذیر را به سه گروه تقسیم کنند:

1. اوراق بدهی نگهداری شده تا سررسید (GAAP) یا سرمایه‌گذاری‌های نگهداری شده تا سررسید (IFRS) که بنگاه تمایل و توانایی حفظ آنها تا سررسید را دارد؛ به طوری که در ترازنامه لحاظ شده و با مبلغی مبتنی بر هزینه خرید و با توجه به زیان بالقوه بیان می‌گردد.

2. اوراق بدهی و سرمایه نگهداری شده به عنوان اوراق بهادار معامله‌ای (GAAP) یا دارایی‌های مالی باارزش منصفانه از طریق سود یا زیان (IFRS) به طوری که در ترازنامه مطابق باارزش منصفانه اوراق نگهداری می‌شوند و تغییرات در ارزش منصفانه اوراق تا پایان دوره حسابداری، در هر دوره در سود خالص گزارش می‌گردد.

3.اوراق بدهی و سرمایه نگهداری شده به عنوان اوراق بهادار در دسترس برای فروش (GAAP) یا دارایی‌های مالی در دسترس برای فروش (IFRS)، به طوری که در ترازنامه بانک‌ها و طبق ارزش منصفانه آن‌ها نمایش داده می‌شوند و هنگام فروش اوراق بهادار توسط شرکت، تغییرات محقق نشده در ارزش منصفانه اوراق نگهداری شده تا پایان دوره حسابداری در سود جامع و تغییرات محقق شده در ارزش منصفانه در سود خالص مدنظر قرار می‌گیرد.

انواع اوراق بهادار بازارپذیر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اوراق بهادار بازارپذیر در دسترس برای سرمایه‌گذاری را می‌توان به چندین روش گروه‌بندی کرد. این اوراق را می‌توان با عنوان اوراق بدهی، اوراق سرمایه و اوراق مشتقه (ادعای مشروط) طبقه‌بندی نمود که به نوبه خود تحت گروه‌های متعددی قابل دسته‌بندی هستند.

اوراق بدهی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اوراق بدهی نشان‌دهنده تعهدی برای پرداخت مبلغ مشخصی پول (اصل مبلغ) به دارنده اوراق در یک تاریخ معین (تاریخ سررسید) است. در سرمایه‌گذار یا دارنده اوراق در مقابل سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار، بهره دریافت می‌کند. این بهره ممکن است در سررسید اوراق بهادار (مانند بیشتر ابزارهای بدهی کوتاه‌مدت) یا در اقساط دوره‌ای مشخص (مانند بیشتر ابزارهای بدهی بلندمدت) پرداخت گردند. انواع مختلف اوراق بدهی شامل ابزارهای بازار پول (مانند وام عندالمطالبه، گواهی سپرده، پذیره بانکی، اوراق تجاری، و غیره) و ابزارهای بدهی بازار سرمایه (مانند اسناد خزانه و اوراق قرضه خزانه) و اوراق قرضه شرکتی است.

اوراق سرمایه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اوراق سرمایه حاکی از مالکیت نهایی (باقیمانده) یک بنگاه است. مالکیت نهایی به این معناست که باید پیش از آنکه اموال شرکت در اختیار سهامداران قرار گیرد، نخست بازپرداخت به دارندگان بدهی انجام شود. دو نوع اوراق سرمایه شامل سهام عادی و سهام ممتاز وجود دارند.

اوراق مشتقه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اوراق مشتقه ابزار مالی است که ارزش آن بستگی به ارزش دارایی دیگری دارد. اوراق مشتقه اوراقی هستند که امکان مطالبه سایر دارایی‌ها را در چارچوب شرایط قرارداد به دارنده اعطاء می‌کنند. انواع اصلی ابزارهای مشتقه شامل قرارداد آتی، پیمان آتی، اختیار معامله و سوآپ است.

مدیریت اوراق بهادر بازارپذیر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اوراق بهادار منجر به حصول تصمیمات سرمایه‌گذاری می‌شود که در واقع بخش اصلی کسب و کار بنگاه را تشکیل نمی‌دهد. اما نمی‌توان اوراق بهادار بازارپذیر را نادیده گرفت، زیرا بخشی از ارزش بنگاه را دربرمی‌گیرد که حفظ آن به عنوان امانت به مدیریت سپرده شده است. دلایل متعددی برای سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار بازارپذیر توسط بنگاه‌ها ارائه می‌شود:

-مازاد وجه نقد سرمایه‌گذاری شده در اوراق بهادار بازارپذیر اصولاً به منظور کسب درآمد صورت می‌گیرد و در غیر این صورتر درون بنگاه به صورت غیرفعال باقی می‌ماند.

-دلیل واضح دیگر برای نگهداری اوراق بهادار بازارپذیر بر مبنای عدم تطابق حساب بین برنامه استقراض و سرمایه‌گذاری است. بنابراین، اوراق مذکور در کوتاه‌مدت با هدف بازیابی دست‌کم بخشی از هزینه استقراض، سرمایه‌گذاری می‌شوند.

-سرمایه‌گذاری‌ها در اوراق بهادار بازارپذیر همچنین به تلاش مدیران مالی در تعامل با چنین دارایی‌هایی بستگی دارد. بسیاری از شرکت‌هایی که مفاهیم مرکز سودآوری را پذیرفتند، بخش مالی را به عنوان یکی از مراکز سودآوری تلقی می‌کنند.

به هر حال اگر پول مازاد در بنگاه‌ها وجود داشته باشد، تصمیم‌گیری برای سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار بازارپذیر امکان‌پذیر است. بنابراین، تصمیم برای سرمایه‌گذاری مازاد پول، نیازمند یک تحلیل دقیق از هزینه و فایده است. تعداد محدودی از مدل‌ها در دسترس قرار دارند که امکان ایجاد توازن در هزینه و فایده را فراهم می‌کنند که در ادامه به آنها اشاره شده است:

مدل بیرمن-مک آدامز: این مدل فرض می‌کند که سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار بازارپذیر، مستلزم فراهم شدن وجوه مازاد از منابع بلندمدت است. تأمین سرمایه مازاد از منابع بلندمدت به واسطه هزینه بالای تأمین سرمایه از منابع بلندمدت صورت می‌گیرد و بنابراین لازم است که هزینه‌ها را بهینه‌سازی نمود.

مدل بامول: این مدل فرض می‌کند که تقاضا برای وجه نقد مستمر بوده و برداشت مستمر وجه نقد از فرصتی که در آن سرمایه‌گذاری شده، هزینه را بیشتر می‌کند. بنابراین، مدل مذکور رویکردی ارائه می‌کند تا به واسطه آن، میزان برداشت بهینه وجه نقد از محل سرمایه‌گذاری را بتوان پیدا کرد.

مدل برانک: مدل برانک مشابه مدل بامول است، ولی فرض مربوطه در اینجا متفاوت می‌باشد. مدل برانک فرض می‌کند که تخصیص بودجه برای تأمین هزینه‌های بنگاه‌ها به صورت دوره‌ای اتفاق می‌افتد؛ در حالی که جریان‌های نقدی ورودی به طور پیوسته و مستمر انجام می‌شود. از آن جا که خرید اوراق بهادار نیز هزینه‌هایی را برای بنگاه به دنبال دارد، سرمایه‌گذاری بر مبنای زمان‌بندی روزانه، مطلوب به نظر نمی‌رسد. جریان‌های ورودی تا یک سطحی انباشته می‌شوند و سپس با هدف حداقل کردن هزینه خرید اوراق بهادار، سرمایه‌گذاری می‌شوند. از آن جا که تأخیر در سرمایه‌گذاری بر روی هزینه فرصت اثر می‌گذارد، هر دو عامل باید به صورت متوازن حرکت کنند.

مدل میلر و اور: در دو مدل قبل فرض بر آن بود که یکی از دو متغیر جریان نقدی یعنی جریان ورودی و جریان خروجی ثابت بوده و بنابراین در قالب راه‌حلی مبتنی بر ارزش برداشت بهینه یا ارزش سرمایه‌گذاری ظاهر خواهد شد. در موقعیتی که هر دو جریان ورودی و خروجی نقد ثابت نیستند، مدل میلر و اور مفید خواهد بود.

جستارهای وابسته

  • دارایی نقد
  • اوراق بهادار بازار سرمایه
  • اوراق بهادار بازار پول
  • وجه نقد

پانویس/ پاورقی

منابع

  • Weil, R. L., Schipper, K., & Francis, J. (2013). Financial accounting: an introduction to concepts, methods and uses. Cengage Learning.
  • Longstaff, F. A. (1995). How much can marketability affect security values?. The Journal of Finance, 50(5), 1767-1774.
  • Morawski, J. (2009). Investment decisions on illiquid assets: A search theoretical approach to real estate liquidity. Springer Science & Business Media.

پیوند به بیرون

الگوهای ناوبری

رده