تورم (Inflation)
مفهوم:
والد:
بعد:
فرزند:
اقتصاددانان جریان فکری غالب در اقتصاد به طور سنتی علل بروز تورم را در قالب دو مقوله گروه بندی می کنند؛ تورم ناشی از افزایش تقاضا و تورم ناشی از فشار هزینه. تصور بر این است که ، مصرف کنندگان و دولت زمانی که بیش از حد هزینه کرده یا بانکداران هزینه کرد بیش از حد را تامین مالی می کنند علت اصلی تورم ناشی از افزایش تقاضا باشند. گفته می شود که اتحادیه های تجاری زمانی که دستمزدها را بیش از افزایش بهره وری نیروی کار بالا می برند، باعث تورم ناشی از فشار هزینه می شوند. همچنین، از دیگر نظریه های مطرح در زمینه دلایل ایجاد تورم می توان به نظریه مقداری پول اشاره کرد. دلالت اصلی نظریه مقداری پول آن است که تغییر مشخص در نرخ رشد پول، تغییری معادل در نرخ تورم را ایجاد می کند و ادعای میلتون فریدمن مبنی بر این که تورم همیشه و در هر کجا یک پدیده پولی است را یاد آوری می کند.
تورم به دو صورت افزایش مستمر در سطح عمومی قیمت ها و یا به صورت کاهش در ارزش پول ملی تعریف می شود که همان به معنای کاهش در قدرت خرید است. اگر فرض شود قدرت خرید پول نسبتی عکس با سطح قیمت ها دارد، به آسانی می توان استنباط کرد که افزایش مستمر در قیمت ها، با فرض ثبات سایر عوامل، چیزی به جز کاهش ارزش پول ملی نیست. از آنجا که تورم به عنوان افزایش در سطح عمومی قیمت ها تلقی شود، آماردانها و اقتصاددانان با این فرض که نرخ تورم از نرخ تغییر در شاخص قیمت در طی زمان حاصل می شود، برای محاسبه آن به یکی از شاخص های قیمت متوسل می شوند.
تورم در کنار بیکاری، رشد اقتصادی، نرخ بهره، نرخ ارز، سیاست اقتصادی و چرخه های تجاری از مهم ترین مباحث و مفاهیم مطرح در اقتصاد کلان هستند. در ادبیات اقتصادی، مفهوم تورم به عنوان یکی از مهم ترین معضلات مبتلا به هر کشوری، از جنبه های مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است. از جمله بخش مهمی از ادبیات موضوع به محاسبه تورم می پردازد و در انجام این کار از شاخص های قیمتی مختلف از شاخص قیمت مصرف کننده گرفته تا شاخص قیمت تولید کننده و شاخص قیمت کالاهای قابل مبادله و غیر قابل مبادله و نظایر آن بهره می گیرد. همچنین تورم بر حسب محاسبه نرخ افزایش قیمتها در دوره های مختلف زمانی تحت عنوان نرخ تورم سالانه، ماهیانه، نقطه به نقطه مورد توجه عموم است. علاوه بر این در اقتصاد کلان، نظریه های متعددی در مورد عوامل ایجاد کننده تورم مطرح شده است که از جمله آنها می توان به تورم ناشی از افزایش تقاضا، تورم فشار هزینه، نظریه مقداری پول و ... اشاره کرد.
تعریف تورم[ویرایش | ویرایش مبدأ]
امروزه تورم به دو صورت افزایش مستمر در سطح عمومی قیمت ها و یا به صورت کاهش در ارزش پول ملی تعریف می شود که همان به معنای کاهش در قدرت خرید است. اگر فرض شود قدرت خرید پول نسبتی عکس با سطح قیمت ها دارد، به آسانی می توان استنباط کرد که افزایش مستمر در قیمت ها، با فرض ثبات سایر عوامل، چیزی به جز کاهش ارزش پول ملی نیست. اما آیا این فرض درست است؟ آیا درست است که ادعا شود افزایش در سطح عمومی قیمت ها همیشه و الزاما بر قدرت خرید پول اثرگذار می باشد؟ تورم می تواند به عنوان یک افزایش مستمر در سطح عمومی قیمت ها تعریف شود اگر و تنها اگر پاسخ به این سوالات مثبت باشد.
برداشت ذهنی که سطح بالاتری از قیمت ها را به کاهش قدرت خرید پول ارتباط می دهد بر این ایده استوار است که قدرت خرید پول در اقتصاد ملی با ارزش کالاهایی تعیین می شود که از طریق هزینه کرد درآمد ملی بتوان آنها را خریداری نمود. اما، اگر قیمت ها ارزش کالاها را اندازه گیری نمایند، هر افزایش در قیمت ها افزایش معادل در ارزش آن ها را نتیجه می دهد به طوری که حتی اگر کالاهای کمتری در زمان افزایش قیمت ها قابل خریداری باشند، ارزش دریافت شده در ازاء مجموع پول مشخص، بدون تغییر باقی می ماند. پس قدرت خرید پول کمتر نمی شود چرا که کاهش در مقدار کالا از طریق افزایش در ارزش (قیمت) آن ها جبران می شود. لذا برای دستیابی به تعریف مناسب برای تورم لازم است مسیر را با ارائه تعریف صحیح و مناسب از ارزش کالاها و رابطه آن با پول آغاز کرد. راه حل، برابری حسابداری ملی بین تولید ملی و درآمد ملی است. از آنجا که پول و ستانده به تازگی تولید شده دو سوی یک برابری هستند، پول دارای قدرت خرید مثبت است.
فرض کنیم ستانده ملی هر کشور از طریق پرداخت هزینه تولید آن به اندازه ۱۰۰ واحد، به پول بیان شود. درآمد ملی کشور برابر با ۱۰۰ واحد پول است و ماهیت حقیقی آن همان ستانده ملی کشور است. تحلیل صحیح تورم باید توضیح دهد که چگونه ۱۰۰ واحد پول ملی بخشی از محتوای حقیقی خود را از دست می دهد (برای مطالعه بیشتر رجوع شود به کنچینی ۱۹۹۵).
به جای طرح این سوال، اقتصاددانان تحلیل تورم خود را محدود به مشاهده تجربی نوسانات شاخص قیمت مصرف کننده و جستجو برای یافتن علل این نوسانات در سطح اقتصاد خرد کرده اند و در انجام این کار، آن ها اشتباها نیاز به فرق گذاشتن بین تورم و افزایش هزینه زندگی را دست کم گرفته اند. در واقع اگرچه افزایش در شاخص قیمت مصرف کننده ممکن است استاندارد زندگی یک نفر را کاهش دهد، اما این امر ممکن است هیچ ارتباطی با تورم نداشته باشد که کاهش قدرت خرید پول را به طور کلی و نه مختص به درآمد یک عده خاص تعریف می کند (روسی 2001 را مشاهده نمایید).
اقتصاددانان جریان فکری غالب در اقتصاد به طور سنتی علل بروز تورم را در قالب دو مقوله گروه بندی می کنند؛ تورم ناشی از افزایش تقاضا و تورم ناشی از فشار هزینه. تصور بر این است که ، مصرف کنندگان و دولت زمانی که بیش از حد هزینه کرده یا بانکداران هزینه کرد بیش از حد را تامین مالی می کنند علت اصلی تورم ناشی از افزایش تقاضا باشند. گفته می شود که اتحادیه های تجاری زمانی که دستمزدها را بیش از افزایش بهره وری نیروی کار بالا می برند، باعث تورم ناشی از فشار هزینه می شوند. با این وجود، تحلیلی ساده نشان می دهد که تحت هیچ شرایطی، رفتار نمی تواند رابطه بین پول و محصول تولیدی را تغییر دهد. افزایش در مالیات ها تنها درآمد را در بین آحاد اقتصادی بازتوزیع می کند در حالی که افزایش در دستمزدها تنها منجر به تغییر در تعبیر پولی ستانده و نه کاهش در محتوای حقیقی پول می شود. به همین ترتیب در مورد کاهش پس انداز، این کار تنها در صورتی تقاضای کل را افزایش می دهد که پس-انداز کردن در وهله اول بتواند تقاضا را کاهش دهد. این امر هرگز اتفاق نمی افتد چرا که درآمد پس انداز شده الزاما شکل سپرده های بانکی را به خود گرفته و سپرده های بانکی میزان درآمد موجود در نظام اقتصادی را کاهش نمی دهد.
اندازه گیری تورم[ویرایش | ویرایش مبدأ]
اندازه گیری تورم منعکس کننده درک سنتی این پدیده است. اگر تورم به عنوان افزایش در سطح عمومی قیمت ها تلقی شود، آماردانها و اقتصاددانان با این فرض که نرخ تورم از نرخ تغییر در شاخص قیمت در طی زمان حاصل می شود، برای محاسبه آن به یکی از شاخص های قیمت متوسل می شوند.
بنابراین اندازه گیری سنتی تورم مبتنی بر شکلی از شاخص قیمت مصرف کننده (CPI ) است. شاخص قیمت مصرف کننده، بر پایه سبد کالا و خدمات خریداری شده در طی زمان مرجع توسط مصرف کنندگان نماینده، عدد شاخصی را برای سطح قیمت این سبد کالاهای مصرفی در زمان صفر (دوره مرجع) ارائه می کند. این شاخص وقتی در زمان t (دوره جاری) محاسبه می شود، بیان گر قیمتی است که هر مصرف کننده باید پرداخت کند در صورتی که بخواهد همان سبد کالاها و خدماتی را بخرد که توسط مصرف کنندگان نماینده طی دوره مرجع خریداری شده بود. اگر چنین باشد، آن گاه نرخ تغییر عدد شاخص قیمت بر حسب درصد بین دوره مرجع و دوره جاری به عنوان نماینده ای برای نرخ تورم به حساب می آید. نرخ تورم به صورت ریاضی، بر مبنای شاخص قیمت مصرف کننده، مانند معادله (1) محاسبه می شود:
معادله (1) نشان می دهد که نرخ تورم () در دوره جاری (t) برابر است با نسبت بین هزینه و مخارج مورد نیاز در دوره جاری برای خرید سبد کالایی شامل n کالا و خدمات (i) در دوره مرجع (q0) به قیمت های جاری (pt) به مقدار پول هزینه شده در دوره مرجع برای خرید همان سبد (q0) اما در قیمت های پرداخت شده طی دوره مرجع (p0) منهای یک. نتیجه معادله (1) معمولا بر حسب درصد بیان می شود. به عنوان مثال فرض کنید که صورت معادله (1) برابر با 102 و مخرج کسر معادل 100 باشد. در این مورد خاص، نرخ تغییر در قیمت ها برابر با 2 درصد بوده و این بدان معناست که در دوره t برای خرید همان سبد کالاها و خدماتی که در دوره صفر خریداری شده بود، مصرف کننده نماینده مجبور خواهد شد تا 2 درصد بیشتر از آنچه که در دوره مرجع هزینه کرده بود را خرج کند. با این فرض ضمنی که کیفیت اقلام درون سبد بین دوره صفر و t تغییر نمی کند، هر فرد به سادگی استنباط می کند که نرخ تورم بین این دو دوره معادل 2 درصد خواهد شد. اندازه گیری سنتی تورم، از یک برداشت سطحی رنج می برد. در واقع، ذات و چیستی تورم(یعنی از دست رفتن قدرت خرید پول) توسط نمود ظاهری آن(افزایشی در سطح عمومی قیمتها که نماینده آن یکی از شاخص های قیمتی است) نشان داده می شود. همانطور که روسی(2001) نشان داد، ممکن است عوامل دیگری فراتر از تورم باشند که بتوانند افزایش در سطح عمومی قیمتها( یا نماینده آن) را توضیح دهند که از جمله آنها می توان به مارک-آپ بالاتر توسط بنگاهها( به خاطر افزایش قدرت بازاریشان) یا نرخ بالاتر مالیات( به عنوان مثال مالیات بر ارزش افزوده) اشاره کرد که هر دوی اینها بدون این که قدرت خرید پول را تغییر دهند، فشار رو به بالایی را بر قیمتهای مصرف کننده وارد می کنند- چرا که هر دو توزیع درآمد در سطح اقتصاد را تحت تاثیر قرار می دهند بدون این که مقدار کل درآمد را در یک مقطع خاص زمانی تغییر دهند.
عوامل ایجاد کننده تورم[ویرایش | ویرایش مبدأ]
نظریه قیمت بیان می کند که قیمت یک کالا در یک بازار رقابتی توسط تقاضا و عرضه بازاری کالا تعیین می شود و تغییر در قیمت کالا درصورت وجود، تحت تاثیر تغییر در عوامل عرضه و تقاضا می باشد. همچنین، سطح عمومی قیمت ها توسط عرضه و تقاضای کل تعیین می شود و تغییر در سطح عمومی قیمت ها توسط تغییرات در عرضه و تقاضای کل به وجود می آید. نظریه مدرن تورم در واقع ترکیبی از نظریه های کلاسیک و کینزی در خصوص تورم است. تحلیل مدرن تورم نشان می دهد که تورم به سبب هر دو دسته عوامل سمت عرضه و تقاضا به وجود می آید. عوامل طرف تقاضا را عوامل افزایش تقاضا می نامند و عوامل طرف عرضه را عوامل فشار هزینه می خوانند. همچنین، افزایش در عرضه پول منجر به افزایش در تقاضای کل می شود و به عنوان دلیل اصلی تورم شناخته می شود، نظریه مقداری پول استدلال می کند که قیمت های کل (P) و عرضه کل پول (M) مطابق با معادله P=VM/Y با هم در ارتباط هستند که در آنY، ستانده حقیقی و V سرعت گردش پول می باشد. اگر متغیرهای با حروف کوچک بیانگر تغییرات بر حسب درصد (نرخ های رشد) باشد، نظریه مقداری پول می تواند به صورت p=v+m-y بیان شود که p در آن نرخ تورم، yو v و m به ترتیب نرخ های رشد ستانده، سرعت گردش پول و حجم پول می باشند. دلالت اصلی نظریه مقداری پول آن است که تغییر مشخص در نرخ رشد پول، تغییری معادل در نرخ تورم را ایجاد می کند و ادعای میلتون فریدمن مبنی بر این که تورم همیشه و در هر کجا یک پدیده پولی است را یاد آوری می کند.
هدفگذاری تورمی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
هدفگذاری تورمی، یک استراتژی سیاست پولی شامل هدفگذاری یک نرخ مشخص برای تورم به منظور اجرای تعهدات بانک مرکزی است. این استراتژی به شرح ذیل توضیح داده می شود (برنانکه و همکاران 1999 ص 4 را ملاحظه کنید).
(1) اعلان عمومی اهداف رسمی مقداری (طیف های هدف) برای نرخ تورم در طی یک یا چند افق زمانی
(2) تعهد نهادی برای حفظ ثبات قیمتی به عنوان هدف اولیه بلندمدت سیاست پولی و تعهد برای دستیابی به اهداف تورمی در هر حالتی.
(3) اتخاذ استراتژی مبتنی بر اطلاعات که در آن بسیاری از متغیرها و نه فقط کل های پولی در فرآیند تصمیم گیری سیاست پولی مورد استفاده قرار می گیرند.
(4) تلاش های مجدانه برای اطلاع رسانی برنامه های مقام پولی همانند اهدافش برای عموم مردم
(5) افزایش پاسخگویی بانک مرکزی برای دستیابی به اهداف نرخ تورم
- تورم ناشی از افزایش تقاضا
- تورم ناشی از فشار هزینه
- نظریه مقداری پول
- شاخص قیمت مصرف کننده
- Cencini, A. (1995). Monetary Theory: national and international. Psychology Press.
- Rochon, L. P., & Rossi, S. (Eds.). (2015). The encyclopedia of central banking. Edward Elgar Publishing.
- Rossi, S. (2001). Money and Inflation: A New Macroeconomic Analysis. Edward Elgar Publishing.